تهران فقط یک شهر نیست، یک منظومه شهری است، چون از به هم پیوستن مجموعه روستاها و شهرهای کوچک کنار هم توسعه یافته است.
تهران، کلانشهر یا «شهر شهرها» است. تهران ماهیتی دارد که معرف کشور ایران است، یعنی مرکز و پایتخت بودن. نفوذ و تأثیر تهران، از جامعه ملی ایران هم فراتر می رود و ابعاد بین المللی هم دارد. گسترش شهر تهران فقط ناشی از افزایش جمعیت ساکنان آن نبوده و نیست و مهاجرت شهرنشینان و روستانشینان دیگر کشور، بر افزایش جمعیت و وسعت تهران بیشتر مؤثر بوده است.
توسعه تهران، تأثیر بسیار زیادی، نه تنها بر عادات و شیوه های رفتار، بلکه الگوهای اندیشه و احساس مردم هم داشته است. بعضاً برای تهران یک «فضیلت متمدنانه» قائلند که ناشی از نگرش به این شهر به عنوان «منبع پویایی» و «خلاقیت فرهنگی» است. در تهران فرصت های توسعه اقتصادی و فرهنگی بالاتر است و ساکنان اش انتظار دارند که وسایل زندگی آسوده و رضایت بخش در آن مهیاتر از سایر نقاط کشور باشد.
از طرف دیگر، آن روی سکه، برای خیلی ها، تهران تبدیل به جهنمی سیاه از دود و ازدحام گروه هایی از جماعت پرخاشگر و بی اعتماد است. به رغم تلاش های صورت گرفته هنوز شرایط زندگی مردم فقیر در بخش هایی از این شهر اسفبار است، ولی بدتر از آن اختلاف طبقاتی زیاد در میان محلات این شهر است. اختلافی که علاوه بر سطح اقتصادی، ابعاد فرهنگی و اجتماعی هم دارد. تهران در متن دو مفهوم مشخص می شود: «توسعه شگفت انگیز» و «نابرابری های آشکار».
همین ویژگی های منحصر به فرد تهران در مقایسه با سایر نقاط کشور، ما را وامی دارد که برای تحلیل آن، رویکردی بوم شناختی را لازم بدانیم. برای کلانشهرنشینان تهرانی، الگوهای مکان یابی و سکونت، براساس مقتضیات بوم شناختی خاصی صورت می گیرد و اصل اساسی آن «سازگار» کردن خود با شرایط متغیر در امر تأمین معاش است. معمولاً ما تصویر کلی شهر تهران را بصورت نقشه ای تقریباً پنج ضلعی و یک دست نشان می دهیم، حال آن که باید نقشه تهران را منطقه ای و یا حتی محله ای دید تا بتوان شناختی واقعی تر از آن به دست آورد. ارزش زمین و مالیات املاک و مستغلات در محله به محله تهران متفاوت است.
اقشار بسیاری از تهرانی ها در شرایطی دشوار در محلاتی شلوغ، ساختمان هایی کهنه و رو به زوال که اجاره پایینی دارند، ساکن هستند. اما چشمان خیلی از ما عادت کرده که تصاویر و عکس های خیابان های نو سازی شده و ساختمان های شیک اداری و برج های بلند تهران را در رسانه ها ببینند.
به خاطر تجمع مؤسسات اداری و تجاری در نقاط نزدیک به مرکز شهر تهران، ساکنان مرفه تر به حواشی بالا دست شهر نقل مکان کرده اند و بر حسب نیاز، توقع دسترسی آسان و سریع به قطب های تجاری ـ اداری شهر را دارند. عقب ماندگی در توسعه حمل و نقل عمومی، همراه با رشد شتابان صنعت خودروسازی در کشور، وجود توان مالی برای خرید خودرو توسط این گروه از ساکنان تهران، به علاوه اقشار وسیع متوسط الحال که از طریق لیزینگ و وام و سایر تسهیلات به خودرو دست یافته اند، معضل حمل و نقل و ترافیک را در تهران، مشکل عمومی ساخته است. مشکلی که در ریتمی مداوم در ساعاتی خاص در مسیرهایی خاص شدت و دوام بیشتری دارد.
نواحی مختلف تهران، به یکدیگر وابستگی متقابل دارند. این امر تا حد زیادی ناشی از تخصصی شدن گروه های مختلف و نقش های شغلی آنان است و بر نحوه انطباق آنها با محیط شهری تأثیر گذاشته است.
در این میان، بعضی از گروه های شغلی، این ویژگی را دارند که گروه های متعدد دیگری به آنها وابسته اند و در واقع گروه های شغلی خاصی در تهران، اهمیت ویژه دارند و حتی نقش مسلط را ایفا می کنند. مشاغلی مانند بانک یا شرکت های بیمه، خدمات ضروری زیادی را برای مردم فراهم می کنند و در نتیجه توزیع مکانی استقرار آنها در سطح شهر و مناطق مختلف آن، هم بر آهنگ فعالیت و تحرک شهری تأثیر می گذارد، هم بر کیفیت زندگی ساکنان تهران، هم بر تناوب و تفاوت قیمت ها و هم ساعات ازدحام. لذا ترتیب زمانی زندگی روزانه مردم و نیز سلسله مراتب محلات در این شهر، تحت تأثیر نحوه استقرار و فعالیت مراکز شغلی و خدمات شهری قرار گرفته است. شاید اگر توسعه شهر تهران فرایندی طبیعی داشت، مختصات و مسائل آن شکل و صورتی دیگر می یافت که با شکل فعلی قطعاً متفاوت بود.
تهران، کلانشهر یا «شهر شهرها» است. تهران ماهیتی دارد که معرف کشور ایران است، یعنی مرکز و پایتخت بودن. نفوذ و تأثیر تهران، از جامعه ملی ایران هم فراتر می رود و ابعاد بین المللی هم دارد. گسترش شهر تهران فقط ناشی از افزایش جمعیت ساکنان آن نبوده و نیست و مهاجرت شهرنشینان و روستانشینان دیگر کشور، بر افزایش جمعیت و وسعت تهران بیشتر مؤثر بوده است.توسعه تهران، تأثیر بسیار زیادی، نه تنها بر عادات و شیوه های رفتار، بلکه الگوهای اندیشه و احساس مردم هم داشته است. بعضاً برای تهران یک «فضیلت متمدنانه» قائلند که ناشی از نگرش به این شهر به عنوان «منبع پویایی» و «خلاقیت فرهنگی» است. در تهران فرصت های توسعه اقتصادی و فرهنگی بالاتر است و ساکنان اش انتظار دارند که وسایل زندگی آسوده و رضایت بخش در آن مهیاتر از سایر نقاط کشور باشد.از طرف دیگر، آن روی سکه، برای خیلی ها، تهران تبدیل به جهنمی سیاه از دود و ازدحام گروه هایی از جماعت پرخاشگر و بی اعتماد است. به رغم تلاش های صورت گرفته هنوز شرایط زندگی مردم فقیر در بخش هایی از این شهر اسفبار است، ولی بدتر از آن اختلاف طبقاتی زیاد در میان محلات این شهر است. اختلافی که علاوه بر سطح اقتصادی، ابعاد فرهنگی و اجتماعی هم دارد. تهران در متن دو مفهوم مشخص می شود: «توسعه شگفت انگیز» و «نابرابری های آشکار».همین ویژگی های منحصر به فرد تهران در مقایسه با سایر نقاط کشور، ما را وامی دارد که برای تحلیل آن، رویکردی بوم شناختی را لازم بدانیم. برای کلانشهرنشینان تهرانی، الگوهای مکان یابی و سکونت، براساس مقتضیات بوم شناختی خاصی صورت می گیرد و اصل اساسی آن «سازگار» کردن خود با شرایط متغیر در امر تأمین معاش است. معمولاً ما تصویر کلی شهر تهران را بصورت نقشه ای تقریباً پنج ضلعی و یک دست نشان می دهیم، حال آن که باید نقشه تهران را منطقه ای و یا حتی محله ای دید تا بتوان شناختی واقعی تر از آن به دست آورد. ارزش زمین و مالیات املاک و مستغلات در محله به محله تهران متفاوت است.اقشار بسیاری از تهرانی ها در شرایطی دشوار در محلاتی شلوغ، ساختمان هایی کهنه و رو به زوال که اجاره پایینی دارند، ساکن هستند. اما چشمان خیلی از ما عادت کرده که تصاویر و عکس های خیابان های نو سازی شده و ساختمان های شیک اداری و برج های بلند تهران را در رسانه ها ببینند.به خاطر تجمع مؤسسات اداری و تجاری در نقاط نزدیک به مرکز شهر تهران، ساکنان مرفه تر به حواشی بالا دست شهر نقل مکان کرده اند و بر حسب نیاز، توقع دسترسی آسان و سریع به قطب های تجاری ـ اداری شهر را دارند. عقب ماندگی در توسعه حمل و نقل عمومی، همراه با رشد شتابان صنعت خودروسازی در کشور، وجود توان مالی برای خرید خودرو توسط این گروه از ساکنان تهران، به علاوه اقشار وسیع متوسط الحال که از طریق لیزینگ و وام و سایر تسهیلات به خودرو دست یافته اند، معضل حمل و نقل و ترافیک را در تهران، مشکل عمومی ساخته است. مشکلی که در ریتمی مداوم در ساعاتی خاص در مسیرهایی خاص شدت و دوام بیشتری دارد.نواحی مختلف تهران، به یکدیگر وابستگی متقابل دارند. این امر تا حد زیادی ناشی از تخصصی شدن گروه های مختلف و نقش های شغلی آنان است و بر نحوه انطباق آنها با محیط شهری تأثیر گذاشته است.در این میان، بعضی از گروه های شغلی، این ویژگی را دارند که گروه های متعدد دیگری به آنها وابسته اند و در واقع گروه های شغلی خاصی در تهران، اهمیت ویژه دارند و حتی نقش مسلط را ایفا می کنند. مشاغلی مانند بانک یا شرکت های بیمه، خدمات ضروری زیادی را برای مردم فراهم می کنند و در نتیجه توزیع مکانی استقرار آنها در سطح شهر و مناطق مختلف آن، هم بر آهنگ فعالیت و تحرک شهری تأثیر می گذارد، هم بر کیفیت زندگی ساکنان تهران، هم بر تناوب و تفاوت قیمت ها و هم ساعات ازدحام. لذا ترتیب زمانی زندگی روزانه مردم و نیز سلسله مراتب محلات در این شهر، تحت تأثیر نحوه استقرار و فعالیت مراکز شغلی و خدمات شهری قرار گرفته است. شاید اگر توسعه شهر تهران فرایندی طبیعی داشت، مختصات و مسائل آن شکل و صورتی دیگر می یافت که با شکل فعلی قطعاً متفاوت بود.
شهرنشینی در تهران به عنوان یک شیوه زندگی
شهرنشینی، شکلی از زندگی اجتماعی است. تأثیراتی که زندگی در کلانشهر بر زندگی اجتماعی ساکنان آن می گذارد بسیار زیاد است. تهران برای اکثر افراد ساکن در آن هم سکونتگاه، هم کارگاه، هم مرکز پویش و فعالیت مستمر روزمره، هم محل هویت جویی، هم معبر ارتباط گیری با دیگران و هم مدار زیست اقتصادی، سیاسی وفرهنگی آنان است.
میلیون ها تهرانی در فضای مجاور هم زندگی می کنند، بی آنکه یکدیگر را بشناسند و این تفات بنیادی این کلانشهر با بیشتر شهرهای کوچک و روستاهای این کشور است.
بیشتر تماس ها بین تهران نشینان، زودگذر، جزیی و در راستای هدف های غیرشخصی است و لذا این ارتباطات روزمره به خودی خود کمتر رضایتبخش هستند. برخوردها و گفت وگوهای روزمره با کسبه، کارمندان ادارات، بلیت فروش ها، رانندگان و …، تماس هایی است گذرا که خود به خود هدف نیستند، بلکه وسیله ای هستند برای هدف های دیگر.
تحرک زیاد و تماس های زودگذر، باعث ضعیف شدن حلقه های پیوند بین مردم شهر می شود و تا اندازه زیادی رقابت را جایگزین همکاری کرده است.
تراکم زندگی اجتماعی در شهر تهران، به تشکیل محلاتی منتهی شده که هر کدام ویژگی هایی دارند و در برخی از آنها می توان صفات اجتماعات کوچک را پیدا کرد. در محلات قدیمی تر و نیز در نواحی مهاجرنشین، هنوز می توان شاهد انواع ارتباطات سنتی بین خانواده ها بود. در واقع زیبایی کار در همین جاست که در تراکم کلان بیگانگی ها، محلات معبری می شوند تا مردم خلأ عاطفی ناشی از گسست پیوندها و ارتباطات زودگذر را از طریق عمق بخشیدن به تماس های شخصی و ارتباط گیری بیشتر با مختصات فیزیکی و غیرفیزیکی محله، جبران و پرکنند و فارغ از الگوی وسیع بیگانه پروری شهر، لذت تعامل با هم محله ای را بچشند و با مسجد و میدان و خشت های کهنه دیوارهای قدیمی محله، سیدپیر دستفروش کنار کوچه، حاج صفر لبنیاتی، جواد آقای نانوا و سوپر آقای حسینی انس و الفت بگیرند.
چنین روابطی، هرچند محدود و معدود، مانع از چیرگی کامل روابط رسمی و غیر شخصی خشک فرساینده میان شهرنشینان تهرانی می شود. خیلی ها در تهران از بی تفاوت شدن آدم ها نسبت به اطرافیانشان می نالند. ریشه این بی تفاوتی ها در رسمی شدن و غیر صمیمانه شدن و ناپایداری روابط روزمره است.
فقدان سازوکارهای ارتباطی (از جمله نشریه محلی) ساکنان تهران را به سوی گم شدن در توده شهر سوق می دهد، اما وجود رسانه های محلی به رواج خرده فرهنگ جماعتی کمک می کند و هویت یابی را در متن این توده عظیم آسان می کند.
به کمک رسانه محلی، هم محله ای ها می توانند حول زمینه ها و علایق همانند، در جهت ایجاد ارتباطات محلی همکاری کنند و با هویتی بازیابی شده با خرده فرهنگ های دیگر تعامل و ارتباط معنادار و پیوند سازنده داشته باشند. تنوع خرده فرهنگ ها، خاص شهرها و جوامع بزرگ و گسترده است وگرنه شهرهای کوچک و روستاها ماهیتاً طوری هستند که اجازه پیدایش خرده فرهنگ های متنوع را نمی دهند.
کسانی که ممکن است در شهر خود چندان متوجه اشتراکات فرهنگی با همشهری های خود نباشند، پس از مهاجرت به تهران، بسیار مشتاقند در محله هایی ساکن شوند که حجم بیشتری از همشهری های خود را در آنجا می توانند پیدا کنند و در حین ارتباط گیری با آنها، مدام یادآور مایه های مشترک فرهنگی و بومی خود می شوند تا بدین ترتیب خودّیت خود را در گستره وسیع و رنگارنگ تهران حفظ کنند و البته از حمایت جمعی همشهری ها و هم محلی ها برخوردار باشند. بسیار شنیده ایم که می گویند: «شهر بزرگ، دنیای بیگانه هاست» با وجود این در این دنیای بیگانه ها، پیوندهای عاطفی و انسانی از راه توسعه روابط شخصی و حمایت از آن، ایجاد می شود. این مهم به ابزارها و سازوکارهایی نیاز دارد که نشریه محلی یکی از آنهاست.
نشریه محلی، تجربه زندگی در کلانشهر را با نگاه محله محور در راستای توسعه پیوندهای شخصی، ایجاد و گسترش روابط انسانی و عاطفی، کمک به هویت یابی، مساعدت در جهت توسعه مشارکت و همکاری ها، اشاعه دوستی های بی شائبه و تحکیم سنت های فرهنگی، دنبال می کند. در عین حال نشریه محلی، کمک می کند تا خود را به گونه ای مؤثر با مقتضیات زندگی در یک کلانشهر سازگار کنیم بدون آن که آسیب جدی از مشکلات آن ببینیم.
گرچه روابط اجتماعی غیرشخصی و گمنام، بخشی گریزناپذیر از وجوه متعدد زندگی شهری است اما ما مجبور نیستیم مرگ عاطفه و صمیمیت و غرق شدن در شلوغی و هیاهو را منفعلانه نظاره گر باشیم، چون همشهری محله می تواند ما را با طعم شیرین سیب شمیران، بوی خوش خاطره امامزاده های شهر، طنین زیبای خاطرات قدیمی کوچه پس کوچه های گلوبندک و نواحی دل انگیز قصه های مادربزرگ محله زرگنده آشتی دهد.
همشهری محله می تواند با زبان هم محله ای ها با ما سخن بگوید، از اشتراکات حرف بزند و از نیازهای مشترکمان. از صفای با هم بودن و از ضرورت کنار هم ماندن.
کارکردهای نشریه محلی
1. شناخت خود و دیگران نزدیک: برخی از شیوه های شناخت، با رسانه ها، به ویژه رسانه های مکتوب، گسترش می یابند و تقویت می شوند، مشروعیت زیادی به دست می آورند و به گونه ای راضی کننده و جذاب در میان مردم پراکنده می شوند.
نشریه محلی می تواند از راه مطرح کردن نمادها، اشخاص و باورهای محلی، سطح شناخت و آگاهی ساکنان محله را نسبت به محیط پیرامونشان وسعت دهد. به نظر «جیمز لال» (صاحبنظر ارتباطات)، ارائه مردم پسند خرده اطلاعات، که می تواند با انتشار روزمره اخبار و برنامه های سرگرم کننده صورت گیرد، باعث می شود که این خرده اطلاعات در داد و ستد اجتماعی، سکه رایج شوند و به توسعه روابط جمعی کمک کنند.
نشریات محلی، می توان تصور زمانی و مکانی را (که از ویژگی های بسیار ضروری خودآگاهی هستند) افزایش دهند. بدین ترتیب می توان شکاف طبیعی در ارتباطات انسانی را کاهش داد. شکاف در ارتباطات انسانی را می توان ریشه بسیاری از ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی جوامع امروزی دانست.
2. انطباق محلی: اگر روزنامه های سراسری، به بازاندیشی و سازماندهی تصورات ما از زمان و فضا در ابعاد ملی و جهانی کمک می کنند، نشریه محلی بر پایه خرده فرهنگ و بر مبنای بنیادی بومی تر، به ما کمک می کند تا با محیط نزدیک خودسازگاری پیدا کنیم. در شرایطی که امواج تلویزیون ماهواره ای، سبک زندگی و دغدغه های برون مرزی را نمایش می دهند و رسانه های سراسری داخلی نمایش دهنده هنجارهای ملی هستند، رسانه جماعتی و محلی، ما را با آن چه در همین نزدیکی مان قرار دارد و کمتر به وجود آن و ضرورت آن و اهمیت آن اندیشیده ایم آشنا می کند.
3. آشنایی با مشی و مقررات محلی: برخلاف قوانین و مقررات کشوری و بین المللی که مدون انتشار یافته و مورد تأکید مستمر رسانه های ملی و جهانی هستند، قواعد محلی عمدتاً نانوشته و مبتنی بر عرف هستند.
نشریه محلی به تدوین و انتشار قواعد محلی کمک می کند تا از این طریق، وقوف جمعی نسبت به آنها به دست آید و از برخوردهای ناخواسته ناشی از توجیه نبودن نسبت به عرف محلی پیشگیری شود.
4. قرار دادن فرهنگ مردم در متن زندگی: «ریموند ویلیامز» فرهنگ را «شیوه خاصی از زندگی» می داند که ارزش ها، سنت ها، باورها، اهداف مادی و سرزمین، آن را شکل می دهند.
فرهنگ، نظام بوم شناختی پیچیده و پویایی است از مردم، اشیا، جهان بینی ها، کنش ها و شرایط که همه اینها در ارتباطات روزمره تغییر پیدا می کنند. فرهنگ، متنی است که همه جزییات زندگی روزمره ما را دربرمی گیرد. فرهنگ از توان آفرینش گری مردم عادی پدید می آید و فرهنگ مردمی از مردم زاده می شود.
فرهنگ مردمی، به کوچه و خیابان نزدیک است و نه به برج عاج، و در محیط زندگی روزمره مردم ریشه دارد. چشم اندازها و صداهای مربوط به فرهنگ مردمی بیش از هر رسانه دیگری، در نشریه محلی طنین می اندازد.
5. پویاسازی مخاطب محلی: نظریه پردازانی که معطوف به رسانه های کلان هستند، درباره قدرت تأثیر این رسانه ها بر مخاطبان دیدگاه های متفاوتی ارائه کرده اند. اما اگر نگاه ما به رسانه به عنوان ابزار خدمت به مردم و نه وسیله به خدمت گرفتن مردم باشد، بیشتر از آن که درباره تأثیر رسانه ها بر مردم بیندیشیم درباره شیوه ای که مردم می توانند رسانه را به خدمت خود درآورند و آن را ابزار واقعی خدمت به خود سازند بازاندیشی خواهیم کرد.
رسانه محلی می تواند محل حضور ظرفیت های محلی در خود باشد. خبرنگاران افتخاری محله، خود نشریه را اداره و تغذیه می کنند. معنای دیگر این حرف این است که قدرت کنترل رسانه در سطح خرد و محلی توزیع خواهدشد و رویکردی جدید را در مردمی سازی رسانه شاهد خواهیم بود.
وب سایت دکتر علی اصغر محکی